هیسطنی؟




حرفی نمیزنم؛

سرم را به دیوار میکوبم

رد ناخن هایم غذاب میدهد پوست دستانم‌را

گلویم از تشنگی چنگ میزند

زبانم از فرط سخن لال مانده.

پاهایم از متراژ  خیابان ها سست شده.

دستانم گرمایی ندارد

اما چشمانم.

چشمانم؛

به خندیدنت. 

به آغوشت.

به باد میان گیسوانت.

بعد از رفتنت؛

عادت ندارد.

چشمانم،به نبودنت عادت 

ندارد.

#احمد_بیگی

#احمدبیگی

#هیسطنی



یار

چگونه عشق را معنا کنم

چگونه به خود اجازهٔ عاشقی دهم

چشمانم از سورت فراق،خون میگرید

نمیشود رو به نگاهش گریه کنم 

اشک،پیرهنم را خیس میکند 

بغض،گلویم را قورت میدهد

ترس،غرورم را میکشد

و میمانم؛ 

در انتهایی ترین انتهای 

تنهایی.

#احمد_بیگی

#احمدبیگی



تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

رایگاه یک عدد من Dr. Hossein Latifi کلینیک فیزیوتراپی آفتاب سمنان یادداشت های روزانه محمد‌صدرا غریبه آشنا سلام/Hello/Konichiwa/Sawadi/Nihao/Anyovaseo دانلود رایگان قسمت 3 سریال سیاوش |قسمت سوم سریال سیاوش تبریز سکوریت گرمسیر